داستان نویس
|
ترسناک ترین منطقه کشور اینجاست آیا در ایران منطقهای ملقب به «مثلث برمودا» وجود دارد؟ آیا تا به حال از بیابانی به نام «ریگ جن» چیزی شنیدهاید؟ منطقهای کویری و پر از تپههای ماسهای که در جنوب سمنان، شرق دریاچه نمک، شمال چوپانان و اناراک و غرب جندق قرار دارد.” ریگ جن” منطقهای کویری و دارای تپههای ماسهای در کویر مرکزی ایران است و به دلیل وسعت زیاد و نداشتن چشمه یا چاه آب، در گذشتههای دور، محل عبور کاروانها نبوده و فقط در سالها اخیر، چند گروه از محققان و سیاحان به آن منطقه رفتهاند. به نقل از هفته نامه سیاحت-تجارت، فرو رفتن در گل و لجن در «ریگ جن»، شاید یکی از خطرناکترین اتفاقاتی باشد که ممکن است گریبانگیر مسافران ناوارد شود و آنها را به کام مرگ بکشاند. سالهای متمادی، هیچکس جرات آنکه به «ریگ جن» سفر کند و راز این کویر اسرارآمیز را کشف کند، نداشت، یا اگر حتی جراتش را هم داشت، به دلیل ناآشنایی با منطقه در راه میماند، اما بالاخره چند سال پی، طلسم «ریگ جن» توسط علی پارسا،کویرشناس مقیم آمریکا شکسته شد. او به همراه آقای میرانزاده، رئیس وقت پارک ملی کویر، با هواپیما بر افراز ریگ جن رفتند تا ثابت کنند که هیچ چیز شگفتانگیزی در ریک جن وجود ندارد. علی پارسا، اما یک سال بعد، با ماشین وارد «ریگ جن» شد و بعد از آن بسیاری از کویرنوردان از «ریگ جن» گذشتند. البته با تجهیزات کامل، که نه گرفتار روح شدند و نه جن زده! مهمترین مسئله اینکه اگر تا به حال کویر نوردی نکردهاید و به اصطلاح حرفهای نیستید، برای اولین تجربه، به هیچ عنوان «ریگ جن» را برنگزینید که در این صورت، رفتنتان با خودتان است و برگشتنتان با خدا، حتی اگر هم حرفهای هستید، حتماً به طور گروهی به این منطقه سفر کنید. بهترین وسیله برای سفر به این منطقه جیپهای سبک وزن است، نقشه را هم فراموش نکنید، چون سفر به «ریگ جن» بسیار خطرناک است. برای سفر به «ریگ جن» حداقل باید به اندازه دو هفته آب، بنزین، غذا و وسایل فنی ماشین را به همراه داشته باشید. در ضمن، بلد محلی را فراموش نکنید، چون محلیها معمولاً آدمهای کار کشتهای هستند و علاوه بر تعیین مسیر، حتی در شرایط سخت، خیلی خوب میتوانند راهنماییتان کنند. بخشی از منطقه، نسبتاً مسطحتر است با تپهها کوچکتر، بنابراین عبور از آن نسبتاً آسان به نظر میرسد ولی با کمی پیشروی، با کم شدن ارتفاع به اراضی باتلاقی میرسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی میرسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی میرسید که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی باتلاقی بیفایده است، بنابراین بهتر است از سمت شمال غربی به حرکتتان ادامه دهید. وقتی آخرین کوههایی که ???? متر ارتفاع دارند را رد کردید، به بخش شمالی «ریگ جن»میرسید. از اینجا، کوه دماوند را هم میتوانید ببینید. با ادامه این مسیر، به پارک ملی کویر میرسید. اگر شما مسیر دیگری را میپسندید، میتوانید با استفاده از نقشه و راهنما، مسیر جدیدی را تجربه کنید، اما تمام سختیها و بالا و پایینها، یک طرف و آسمان پرستاره شبهایی ریگ جن هم یک طرف. خوابیدن روی شنهای روان، روی تپهای بلند و چشم دوختن به آسمانی که حتی یک نقطه سیاه ندارد و شهاب سنگهایی که هر از گاهی مثل تیر فرشتگان حافظ زمین، که شیاطین را از نزدیک شدن به زمین باز میدارند، تمام خستگی روزانه و در شن و باتلاق فروفتن را از تن شما میزداید! محلیهای این منطقه، چوپانها و ساربانها معتقدند که اگر کسی پایش به ریگ جن برسد، بلافاصله ناپدید و توسط ارواح و موجودات ماورایی به قلب ریگجن فرستاده میشود! یکی از کاوشگران میگوید که حتی شترهای اهالی کویر هم وقتی به این منطقه میرسند، میایستند و به هیچ عنوان حرکت نمیکنند! آیا واقعاً این منطقه مثلث برمودای ایران است؟ «آلفونز گابریل» اتریشی و یک کاوشگر سوئدی قصد داشتند این منطقه را کشف کنند، اما هیچ کدام نتوانستند از این بخش از کویر عبور کنند و ناچار به سمت یزد برگشتند. صدای عجیب و غریب و ترسآوری که از این بیابان برهوت شنیده میشود را میتوانید در یک فایل صوتی بشنوید. ریگ جن، شگفتانگیزترین اسرارآمیزترین و ترسناکترین منطقه ایران است، با باتلاقهای سهمگین که مرگ را برای هر موجودی زندهای به ارمغان میآورد. اتفاقات بیپاسخ و توجیه نشده بسیاری در این منطقه روی داده است و نمکزارهای این منطقه محل قتل و دفتن موجوات زنده بسیاری بوده است. [ شنبه 90/4/25 ] [ 1:11 صبح ] [ هادی کربلایی محمد آقا ]
[ نظر ]
افلاطون میگه : اگه با دلت کسی یا چیزی رو دوست داشتی زیاد جدی نگیرش چون کار دل دوست داشتنه ... درست مثل کار چشم که دیدنه ... ولی اگر کسی رو با عقلت دوست داشتی بدون داری چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعیه [ چهارشنبه 90/4/22 ] [ 10:25 عصر ] [ هادی کربلایی محمد آقا ]
[ نظر ]
به سلامتی درخت! [ چهارشنبه 90/4/22 ] [ 9:19 عصر ] [ هادی کربلایی محمد آقا ]
[ نظر ]
اسراف محبت
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها میکند پرهایش سفید میماند، ولی قلبش سیاه میشود... دوستداشتن کسی که لایق دوستداشتن نیست، اسراف محبت است.
دکتر علی شریعتی
طلا، زن، مرد
طلا را به وسیله آتش....زن را به وسیله طلا ....و مرد را به وسیله زن امتحان کنید.
فیثاغورث
عقل و قلب
برای اداره کردن خودت از عقلت استفاده کن و برای اداره کردن دیگران از قلبت.
قطار شهر بازی
در زندگی افرادی هستند که مثل قطار شهربازی هستند، از بودن با آنها لذت میبری ولی با آنها به جایی نمیرسی.
خوبی آدمها و دیوار
همیشه از خوبیهای آدمها برای خودت دیوار بساز. پس هر وقت در حق تو بدی کردند ، فقط یک آجر از دیوار بردار ! بیانصافیست اگر دیوار خراب کنی
چند جمله زیبا
از خدا میخواهم آنچه را که شایسته توست به تو هدیه بدهد، نه آنچه را که آرزو داری، زیرا گاهی آرزوهای تو کوچک است و شایستگی تو بسیار! هیچ وقت از مشکلات زندگی ناراحت نشو، کارگردان همیشه سخت ترین نقش ها را به بهترین بازیگر می دهد. خداوند اگر آرزویی در تو قرار داده، بدان توانایی آن را در تو دیده است! باران رحمت خدا همیشه می بارد، تقصیر ماست که کاسه هایمان را بر عکس گرفته ایم! دوست داشتن یک نوع باوره، خوش به حال آن باوری که صادقانه باشد. دوری فقط تعبیریست که فاصله ها از ما دارند، اما بی خبرند از نزدیکی دلهایمان! زندگی حکمت اوست، زندگی دفتری از حادثه هاست، چند برگی را تو برگ می زنی و مابقی را قسمت! [ چهارشنبه 90/4/22 ] [ 9:4 عصر ] [ هادی کربلایی محمد آقا ]
[ نظر ]
چهار برادر ، خانه شان را به قصد تحصیل ترک کردند و دکتر، قاضی و آدمهای موفقی شدند. چند سال بعد، آنها بعد از شامی که باهم صرف کردند مشغول صحبت شدند. آنها در مورد هدایایی که توانستند به مادر پیرشان که دور از آنها در شهر دیگری زندگی می کرد، صحبت میکردند:
اولی گفت: من خونه بزرگی برای مادر ساختم ... دومی گفت: من تماشاخانه (سالن تئاتر) یکصد هزار دلاری در خانه ساختم. سومی گفت : من ماشین مرسدسی با راننده کرایه کردم که مادر را به سفر بره. چهارمی گفت: گوش کنید، همتون می دونید که مادر چقدر خوندن کتاب مقدس را دوست داشت و میدونین که دیگه هیچ وقت نمی تونه بخونه، چون چشماش خوب نمی بینه. من راهبی رو دیدم که به من گفت یه طوطی هست که میتونه تمام کتاب مقدس رو از حفظ بخونه... این طوطی با کمک بیست راهب و در طول دوازده سال اینو یاد گرفته. من ناچارا" تعهد کردم به مدت بیست سال و هر سال صد هزار دلار به کلیسا بپردازم. مادر فقط باید اسم فصل ها و آیه ها رو بگه و طوطی از حفظ براش می خونه. برادرهای دیگر تحت تاثیر قرار گرفتند. پس از ایام تعطیل، مادر یادداشت تشکری فرستاد: اون نوشت: میلتون عزیز، خونه ای که برام ساختی خیلی بزرگه. من فقط تو یک اتاق زندگی می کنم ولی مجبورم تمام خونه رو تمیز کنم. به هر حال ممنونم. مایک عزیز، تو به من تماشاخانه ای گرونقیمت با صدای دالبی دادی. توش پنجاه نفر جا میشن ولی من همه دوستامو از دست دادم، من شنوایییم رو از دست دادم و تقریبا ناشنوام. هیچ وقت از اون استفاده نمی کنم ولی از این کارت ممنونم. ماروین عزیز، من خیلی پیرم که به سفر برم. من تو خونه می مونم، مغازه بقالی ام رو دارم پس هیچ وقت از مرسدس استفاده نمی کنم. این ماشین خیلی تند حرکت می کنه. اما فکرت خوب بود ممنونم. ملوین عزیزترینم، تو تنها پسری هستی که با فکر کوچیکت منو خوشحال کردی. جوجه، خیلی خوشمزه بود!! ممنونم نکته: حماقت یعنی استفاده بی ارزش -کم بازده - از چیزهای با ارزش... ذهن زیبا یعنی استفاده بهینه از امکانات سوال اساسی
با طوطی های زندگی خود چه می کنیم؟ [ چهارشنبه 90/4/22 ] [ 8:55 عصر ] [ هادی کربلایی محمد آقا ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |