پيام
+
يه روز به يه مرد يه اسب مي دن که براي اولين بار اسب سواري کنه اون هم بدون زين خلاصه مرد سوار اسب ميشه و اسب همينطور که يورتمه مي ره مرد به طرف عقب سر مي خوره تا اينکه پس از مدتي به انتهاي اسب (دم اسب) مي رسه.
ناگهان داد مي زنه: اين اسب تموم شد يکي ديکه بيارين!!!

---ماندگار---
90/7/6
رزگل
:))
خاطرات دکتر بالتازار
ha ha ha ha aha